به گزارش راهبرد معاصر؛ بعد از فروکش کردن اعتراضات دیماه 96 بود که برخی رسانهها از ظهور و بروز «جریان سوم» در سپهر سیاسی کشور سخن به میان آوردند. استدلال آنها این بود که اولاً) هیچیک از جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب در این اعتراضات، محرک نبوده و در سازماندهی و مدیریت آنها نقشی نداشتند و ثانیاً) برخی شعارها از سوی تجمعکنندگان مانند «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» حاکی از شکلگیری جریانی متفاوت از اصلاحطلبان و اصولگرایان است.
در استدلال این طیف از رسانهها که عمدتاً از سوی ضدانقلاب دنبال میشد، گرچه مقدمات صحیح و البته ناکافی دیده میشود اما نتیجهگیری غیرمنطقی آنها روی غلط خودش را بیشازپیش به رخ میکشد. همین استدلال ضعیف باعث شد تا برخی مدعیان اصلاحات از آن بهرهبرداری کرده و از جریان سوم حرف بزنند. هرچند که درنهایت، مدعیان اصلاحات در این مسئله به آزمودن فضای سیاسی بسنده کرده و با بنبستهایی که فراروی خود دیدند، نتوانستند بین افکار عمومی و بهویژه محافل سیاسی و رسانهای کشور با موضوع جریان سوم، چفتوبستی منطقی برقرار کنند.
ازاینرو پیش از نقش کردن مهر خِتامی دیگر بر این پرونده، طرح و تبیین اهداف و ابعاد پیدا و پنهان «جریان سوم» خالی از لطف نیست.
رئیس جمهور سابق و جریان سوم
در فضایی که گروههای اپوزیسیون و معاند حداقل طی یک دهه گذشته- از جریان سوم سخن میگفتند و به قول خودشان در کنار دو جریان 1. ولایتمداران و 2. محافظهکاران و مخالفان، «جریان سوم» را «جریان تحولخواه سکولار» میدانستند که همه باید در پیروزی آن انتگره شوند (سکولاریزاسیون و انتگراسیون) و به خیال خام خود معتقد بودند که سکولاریسم ایرانی یعنی پایان دادن به ولایت! ناگهان و در سالهای 90 تا 92، در فضای سیاسی داخلی، جریانی انحرافی سر برآورد و متأسفانه رئیسجمهور وقت را هم در برهههایی با خود همراه کرد. برخی کارشناسان و تحلیلگران در تعلیل و تحلیل این گروه انحرافی، آن را «جریان سوم» نامیدند؛ جریانی که از شعارهای ولایتمدارانه دست کشیده بود و با متمایل شدن به سمت شعارهای ناسیونالیستی، عکس گرفتن با سلبریتی¬ها و چفیه انداختن دور گردن مجسمه کوروش و ... به سودای حضور و پیروزی در انتخابات 92 میخواست اپوزیسیون خود شود اما درنهایت به جریان انحرافی ملقب شد!
احمدینژاد و حلقه نزدیکانش که طی سالهای بعد از 92 نیز در پی تثبیت خود بهعنوان «جریان سوم» (مستقل از اصولگرا و اصلاحطلب) بودند، برای انتخابات 96 نیز بیکار ننشستند. آن زمان که حمید بقایی، معاون اجرایی احمدینژاد، ۳۰ بهمنماه 95 در کانال تلگرامش اعلام کرد که برای انتخابات ریاستجمهوری به شکل مستقل کاندیدا میشود و از هیچ جناح و گروهی تبعیت نمیکند، محمود احمدینژاد او را «انسان مؤمن، پاک، ولایی و خط امامی» معرفی کرد و از «جریان سومی» که درصدد ساختن آن بودند، سخن گفت: «ما با صدایی رسا و بلند میگوییم به هیچیک از دو جریان سیاسی کشور وابستگی نداریم.» بعد از رد صلاحیت مشایی، بقایی و احمدینژاد، «جریان سوم» مطرحشده از سوی آنها رو به افول نهاد و در اذهان عمومی و محافل رسانهای و سیاسی کشور حرفی از آن زده نشد و همان «جریان انحرافی» بر روی آنها ماند.
از همین رو بود که عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای احمدینژاد در 3 شهریور 98 در گفتگو با ایلنا- وقتی دید جریان سوم در افکار عمومی توجیهناپذیر است- جریان احمدینژاد را نه جریان سوم بلکه جریان دوم خواند و تأکید کرد که اصلاحطلبان و اصولگرایان درواقع دو بال جریان حاکم هستند.
البته گفتنی است که در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی (94 – 95)؛ زمانی که احتمال ائتلاف حامیان روحانی و نزدیکان لاریجانی با یکدیگر بیشازپیش قوت گرفت، جریان سوم از سوی فراکسیون رهروان ولایت (هواداران علی لاریجانی) نیز مطرح شد که آن نیز در مقطعی کوتاه و پس از مطرحشدن در رسانهها به خاموشی گرایید.
اعتراضات 96
در دولت روحانی، اتاق فکر اصلاحطلبان همین ایده احمدینژاد را دنبال کرد ولی حداقل 2 سال زودتر از او. آنها به دلیل بروز و ظهور مشکلات کنونی کشور در دولت روحانی و اساساً نظریههای جامعهشناسی و نگاه حاکمیت به مردمسالاری و چرخش قدرت و ... به این نتیجه رسیده بودند که در انتخابات آینده برگ برندهای ندارند و ستاره بختشان بیفروغ است. پس برای بقای سیاسی خود را نیازمند جریان سازی جدیدی میدانستند اما بایستی برای اپوزیسیون¬سازی و یا آمدن با تابلویی جدید، در کمین شکار فرصتها مینشستند.
دیماه 96 بود که به دنبال ورشکستگی بانکها و مؤسسهها و تشدید بحران مالی و افزایش گرانی و تورم، زنجیرهای از اعتراضات کارگری در مشهد و برخی کلانشهرها شکل گرفت. فراخوان شرکت در این اعتراضات که «نه به گرانی» و اعتراض به سیاستهای دولت حسن روحانی عنوان شد، در شبکههای اجتماعی آغاز و گسترش یافت. نکته حائز اهمیت این بود که در این ماجرا، خبری از اللهاکبر و تصاویر سران فتنه نبود و شعارهای مذهبی و یا شعارهای انقلاب ۵۷ نبود. اغلب شعارهای معترضان، ضد دولت و اقتصادی- معیشتی بود و شعار «اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا» به یکی از شعارهای مشترک اعتراضات تبدیل شده بود.
کارشناسان و تحلیلگران، ویژگیهای اغتشاشات دیماه را «عدم دخالت جریانهای سیاسی»، «تأثیر شبکههای اجتماعی موبایلی»، «گسترش منطقهای و عدم گسترش ملی»، «نداشتن مطالبه مشخص» و «شروع حرکت از پیرامون به مرکز» برشمردند. درنهایت هم برخی بر این باور بودند که گستره اعتراضات به همه شهرها رسیده و شعارهای سیاسی حاکی از آن است که اعتراضات، سیاسی و ضد حکومتی بوده است. و برخی دیگر معتقد بودند بحران بانکی و ناتوانی مؤسسات در پس دادن پولهای سپردهگذاران و اعتراض به دولت روحانی، عامل رویدادهای دیماه 96 بوده است چه آنکه پس از گذشت یک هفته و سوءاستفاده دشمنان نظام از اعتراضات صنفی، ماجرای دیماه 96 با تظاهرات گسترده مردم انقلابی یافت.
خط دهی بیبیسی
نکته قابلتأمل آنکه بعد از فروکش کردن موج اغتشاشات، گزارهای که بیشتر از سوی رسانههای ضدانقلاب مطرح شد بهویژه در سالگرد این ماجرا، این بود که جریانی نو در حال شکلگیری است.
یک- آیا امری نو در حال زاده شدن است؟
بیبیسی فارسی 8 ماه پیش (6 و 7 دی 97) ضمن تیترهایی مانند «اعتراضات سراسری دی ۹۶؛ آلترناتیو جمهوری اسلامی متولد شده؟» و «اعتراضات سراسری دی ۹۶؛ دیگه تمومه ماجرا؟» نوشت: «در تقاطع بحرانهای زیستمحیطی، اقتصادی و مالی، و همچنین بحرانهای سیاسی ایران، آیا امری نو در حال زاده شدن است؟»
دو- مارش بلند اعلام موجودیت یک جریان سوم اجتماعی
گفتنی آنکه بیبیسی فارسی همان روزها یعنی 12 دیماه 96 در گزارشی با عنوان «دینامیک پیچیده اعتراضات اخیر: چرا اینگونه شد؟» نوشت: «در شرایطی که بخشی از جامعه حسن روحانی را همدست رهبر میپندارد، شعار "اصلاحطلب، اصولگرا - دیگر تمومه ماجرا" دور از انتظار نیست. در شرایطی که عقبنشینیها و ناکامیهای مکرر اصلاحطلبان و سکوتشان در ماههای اخیر بر انگاره فرصتطلبی آنان دامن زده، طبیعی است که بخشی از جامعه در جستجوی راه سومی باشند. ناآرامیهای بیسابقه اخیر در حقیقت مارش بلند اعلام موجودیت یک جریان سوم اجتماعی است که فراتر از اصلاحطلبان و منتقدین حرفهای وارد میدان شده است.»
بنگاه سخنپراکنی بیبیسی نوشت: «اصلاحطلبان احتمالاً فهمیدهاند که جایگاه اجتماعیشان میتواند مورد تهدید قرار گیرد. خود معترضان هم متوجه شدهاند به لطف شبکههای مجازی واقعاً میتوانند یک جریان سوم باشند.»
سه- معترضان به یک جریان سوم تعلق دارند
بیبیسی در گزارش دیگری با عنوان «آیا حکومت با معترضان ۹۶ گفتوگو خواهد کرد؟» در 30 دی 96 نوشت: «مطالبات و شعارهای معترضان نشان میدهد که آنها به یک جریان سوم تعلق دارند که حاضر به پذیرش هیچکدام از قرائتهای رسمی و نسخههای موجود حاکمیت نیستند.»
باید اضافه کنیم که سایر رسانههای اپوزیسیون و معاند نیز همزمان با خطی که در بیبیسی دنبال میشد، به سوژه پردازی و برجستهسازی اغتشاشات دیماه 96 پرداختند. رادیو زمانه در 5/10/97 نوشت: «دو جریان سیاسی رسمی در ایران امروز یعنی اصولگرایان و اصلاحطلبان هیچگونه همدلی با این اعتراضات ندارند. جریان سوم هم اساساً فاقد تشکل و سازمان و رهبریِ تعریفشده هستند. اما میتوان انتظار داشت این حرکات اعتراضی با استمرار خود و بهرغم تمامی شرایط بسته موجود بهتدریج سخنگویان خود را پیدا کنند.»
بازیهای اصلاحطلبان با کارت «جریان سوم»
بدیهی آنکه؛ «جریان سوم» بارها و به انحای مختلف از بیش از دو دهه پیش تاکنون در ایام انتخاباتی مطرح بوده و هست اما آنچه قابلتأمل است طرح جدی این گزاره در بیبیسی (آنها به بهانه اعتراضات دیماه 96) و شدت و حدت برجستهسازی آن از سوی اصلاحطلبان در دو سال گذشته است.
مدعیان اصلاحات برای آنکه به اپوزیسیون¬سازی علیه جریان اصلاحات متهم نشوند و بتوانند زیر نقابی جدید، همان اصلاحات دوم خردادی را دنبال کنند، سعی کردند با بازی دادن اصولگرایان در پازل خود و طرح مکرر و متعدد جریان سوم در رسانههایشان افکار عمومی و محافل سیاسی و رسانهای را درگیر و متوجه این موضوع کنند.
یک- بازی دادن اصولگرایان در پازل اصلاحطلبان
مدعیان اصلاحات همزمان با انتقادات علیه روحانی و در برخی موارد اعلام برائت از دولت (و البته شورای شهر و فراکسیون امید) به طرح این گزاره پرداختند که «چرا روحانی جریان سوم نشد!». آنها برای برجستهسازی و در صدر اخبار قرار دادن «جریان سوم» سعی کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه کسانی ممکن است این جریان مستقل از اصولگرایی و اصلاحطلبی را نمایندگی کنند. آنها در این مسیر از «معتدلین و مستقلین» انتخاباتهای گذشته گرفته تا «سردار سلیمانی»، «قالیباف» و «احمدینژاد» را جریان سومی معرفی کردند!
غلامی، سردبیر شرق در هفته اول مرداد 98 از حضور احتمالی جریان سوم و چهره نظامی در ریاست جمهوری 1400 خبر داد و نوشت: «صیانت از مرزهای کشور در برابر بیگانگان است که احساسِ هویت ملی گمشده را برمیانگیزد و غرور ملی را جلا میدهد. این فرصت مغتنمی است برای چهرههای نظامی که به چهرههای سیاسی تبدیل شوند و سیاستی خلق کنند و مسئله اینجاست که چه کسانی از این سیاست برخواهند خاست. با مقایسه واکنشهای مردم در فضای مجازی به دستگیری ۱۰ ملوان آمریکایی در سال ۹۴ و توقیفِ نفتکش انگلیس در تیرماه ۹۸ به تغییر سیاسی ایجادشده بیشازپیش پی خواهیم برد.»
حسن بیادی، دبیرکل جمعیت آبادگران جوان گفت: احمدینژاد با همکاری قالیباف میتواند یک جریان سومی را به وجود آورد. یعنی بدون شک ائتلاف این دو نفر با هم میتواند یک جریان جدی و قدرتمند سوم را خلق کند و دو فهرست اصولگرایان و اصلاحطلبان را در انتخابات مجلس به حاشیه برانند.
مصطفی درایتی در ارتباط با جریان سوم گفت: ظهور جریان سوم اگرچه جریان نیست اما حاصل دعواهای داخلی اصولگرایان است. عنوان کردن جریان سوم در محافل و مطبوعات سیاسی هیچگونه کاربردی نخواهد داشت. زمانی که قرار است جریان سیاسی به وجود آورد. باید مواضع، افراد و اندیشههای این جریان مشخص گردد تا در بین مردم مطرح شود و آن جریان شکل گیرد. اصولگرایان با یکدیگر اختلاف دارند وعدهای بعد از خروج از این جریان قصد دارند خود را به نام دیگری (جریان سوم) مطرح کنند.
یدالله طاهرنژاد، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، جمعه ۴ مرداد 98 گفت: «معتقدم طیف سیاسی منتسب به احمدینژاد ظرفیت این را دارد که جریان سومی ایجاد کند... همچنان برای احمدینژاد سرمایه اجتماعی قابل تصور هست و این سرمایه اجتماعی در حدی است که میتواند در انتخابات ظهور و بروز داشته باشد. غیرازاین جریان، حتی اگر جریان دیگری بهعنوان جریان سوم ظهور پیدا کند، هیچ شانسی برای عرضاندام ندارد.»
شگردهای تبلیغی و رسانهای جریان اصلاحات تا جایی پیش رفت که اصولگرایان هم در خصوص جریان سوم گفتند و نوشتند و البته بیآنکه بپذیرند جریان سوم یعنی جریانی با گفتمان، مختصات و تشکیلات جدید، از موافقت ۹ حزب «اصولگرا» قالیباف با «جریان سوم» خبر دادند.
دلاور صیامی، دبیر کل جبهه حامیان ولایت در 29 تیر 98 در گفتگو با آنا از تشکیل یک «جریان سوم» انقلابی توسط اجماع جریانهای سیاسی «اصولگرا!» خبر داد. وی با اشاره به اینکه خط فکری این جریان سوم با خط فکری اصولگرایان یکی است، گفت: در جلسه اخیر ۹ حزب اصولگرا شرکت کردند که تلاش بر این است تا تعداد آنها به ۲۰ حزب اصولگرا افزایش یابد و احزابی مانند جبهه پایداری و حتی شخصیتهایی همچون آقای قالیباف در این جلسه حضور داشتند و موافق جریان سوم اصولگرایی هستند.
دو- هجمه به ساختارها
بعد از انداختن توپ در زمین اصولگرایان و درنتیجه برجستهسازی و بزرگنمایی گزاره «جریان سوم» در فضای رسانهای و محافل سیاسی و رسانهای نوبت به کارشناسی و آسیبشناسی و بهاصطلاح بررسی موضوع از سوی اصلاحطلبان رسید! آنها سعی کردند در ابتدا بروز و ظهور جریان سومی که واقعیت بیرونی ندارد! را ضعف ساختارها و بحران گفتمان در حاکمیت بدانند.
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در 27/5/98 در گفتگویی از ماهیت این جریان خبر داد و با بیان اینکه «جریان سوم چارهای جز رادیکال بودن ندارد» گفت: «اگر جریان سوم از دل گفتمان اصلاحطلبی بیرون بیاید بعید است از فیلترهای نظارتی عبور کند» و «در شرایط فعلی در نظام سیاسی ایران تنها جریانی میتواند پا به عرصه سیاسی بگذارد که بهطور کامل در ذیل ساخت قدرت تعریف شود. ولی به سبب وجود بدبینیها به عملکرد کلی ساختار کنونی، چنین جریانهایی نمیتوانند بروز یابند.»
وی گفت: «این جریانها چارهای ندارند جز اینکه با اتخاذ خطمشی رادیکال در برابر هر دو جناح دیگر خودنمایی کنند. اما به دلیل اینکه هنوز خطر جدی از سوی چنین جریانی بهطورجدی احساس نمیشود متوجه نیستند که دو جناح فعلی که گروه سوم قصد حذف آنها را دارند از چه ظرفیتهای برای تخریب جریان نوظهور دارند. لذا معتقدم که درمجموع چنین جریانسازیهایی نمیتواند فضای مثبتی را در کشور ایجاد کند.»
مرتضی مبلغ، فعال سیاسی اصلاحطلب در تاریخ 29/4/98 در گفتوگو با ایسنا در پاسخ به سؤالاتی در خصوص جریان سوم اظهار داشت: «این موضوع وظیفه کل حاکمیت و جریانهای سیاسی است که در برخی راهبردها و سیاستهای نادرست و ناکارآمد خود تجدیدنظر کنند. خداینکرده اگر غیر این باشد با توجه به مشکلات عدیده داخلی و خارجی با مشکلات جدیتری روبهرو میشویم. در زمان کاهش امید اجتماعی فضا برای رشد جریانات تندرو در داخل و خارج از کشور فراهم میشود... اکنون هیچچیز مهمتر از آن نیست که حاکمیت و کل جریانها با تجدیدنظر در سیاستها و ایجاد گشایشها و رویکرد آشتیجویانه با مردم و توجه ویژه به خواستهای آنان، شرایطی را رقم بزنند که مردم تغییرات سازنده را باور کنند و با بازتولید سرمایه اجتماعی شرایط بالندهتر و امیدبخشی بر کشور حاکم شود... اگر خداینکرده در این زمینه تعلل شود و برخوردهای انقباضی و ناصواب تداوم پیدا کند و تندروها میداندار صحنه باشند و نیروهای دلسوز و اصلاحجو به حاشیه بیشتری کشیده شوند، قطعاً شرایط ناگواری در پیش خواهیم داشت.»
روزنامه ابتکار در تاریخ 31/6/98 در سرمقاله خود نوشت: «بحرانِ گفتمان درست زمانی ایجاد میشود که گفتمانهای درون حاکمیت مشروعیت، مقبولیت، اعتماد و اطمینان بدنه اجتماعی را از دست میدهند. چرایی ایجاد بحرانِ گفتمان را هم باید در ناکارآمدی، فقر تئوریک، ضعف ساختاری و درنهایت حذف جامعه مدنی از نهاد قدرت دانست... نمونه تاریخی بروز این عارضه را باید در درگیریهای دیماه سال 96 ردگیری کرد... شعار محوری اعتراضهای 96 «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بود. شعاری که به شکلی آشکار و علناً اعلام کرد جمهوری اسلامی بیش از هر چیز با «بحرانِ گفتمان» روبهرو است. لذا به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران بیش از هر چیز نیازمند رفع این نقصان جدی در ساختار اجتماعی کشور است. بازیابی و بازآفرینی گفتمانهایی مشروع و مقبول در بدنه اجتماعی و طراحی و تدوین گفتمان بحران منطبق با آموزهها و انگارههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایران تنها راهی است که میتوان برای خروج از وضعیت فعلی متصور بود.»
سه- جریان سوم؛ اصلاحات با تابلوی جدید
نکته قابل تأمل آن است که به زعم کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، در مقایسه با نظامهای سیاسی جهان با سابقههای چند صدساله (که جریان سوم محلی برای خودنمایی و عرضاندام ندارد)، جریان سوم در نظام جمهوری اسلامی ایران با سابقه 40 ساله قابلیت عرضاندام ندارد ضمن اینکه موهوم بودن مدعیان جریان سوم، عدم برخورداری از تشکیلات و گفتمان مشخص و همچنین فقدان پایگاه اجتماعی و ... نشانههایی از غیرواقعی بودن این جریان است.
ازاینرو طرح این مورد از سوی مدعیان اصلاحات حاکی از واقعیتی است که شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان به آن اشاره کرد و گفت: «بعضیاوقات تابلوهایی به اسم نیروی سوم برمیخیزد اما پس از مدتی متوجه میشویم که این تابلوها، همان تابلوهای قدیمیاند منتها رنگ و لعابشان فرق کرده است.»
محمدرضا خباز فعال سیاسی اصلاحطلب در تاریخ 16/6/98 در گفتوگو با ایلنا اظهار داشت: «به خاطر دارم هنگام برگزاری پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی این اتفاق پیشبینی میشد که اتفاقاً جریان سومی از درون دو جریان موجود پا به عرصه سیاسی گذاشت که آن جریان کارگزاران بود.»
خباز با بیان اینکه «جریان سوم باید یک گروهی از همین جریانهای موجود باشد و با اسم و تابلوی جدید وارد عرصه سیاسی شود»، گفت: اینکه جریان سومی هیچ ارتباطی با جریان اول و دوم نداشته باشد، بعید به نظر میرسد، زیرا طبق اصل سیاسی هر جریان جدیدی که میخواهد پا به عرصه بگذارد باید پایگاهی برای ابراز وجود داشته باشد آنهم به این دلیل که وجود پایگاه زمینه رأیآوری را افزایش میدهد...بههرروی جریانهای جدید در انتخابات حضور خواهند داشت باشند و در آینده هم ممکن است جریانات دیگری وارد عرصه شوند، بهشخصه معتقدم نباید از این تکثر ناراحت بود و باید استقبال کرد زیرا تمامی این رفتارها به شور انتخاباتی کمک خواهد کرد.»
همچنین مرتضی الویری در گفتگو با خبرآنلاین بیان کرد: «در انتخابات آینده حرف اول را جریانی خواهد زد که بتواند پاسخ روشنی برای حل مشکلات مردم داشته باشد و شاید این جریان مستقل از جریان اصلاحطلب و اصولگرا بوده و درواقع یک جریان سومی باشد... بهطور مثال در سال ۸۱ زمانی که انتخابات شورای شهر برگزار شد نه جریان اصلاحطلبی و نه اصولگرایی موفق به کسب رأی نشدند بلکه جریانی به نام آبادگران اعلان موجودیت کرد و لیست جداگانهای داد و در فضای سرد انتخابات، اگرچه با رأی پایین، اما توانست شورای شهر دوم تهران را بهطورکلی در اختیار بگیرد... به یاد دارم زمانی که در انتظار اعلام نتایج انتخابات بودیم همه در این فکر بودیم که لیست اصلاحطلبان رأی میآرود یا اصولگراها. اما وقتی آرا بهتدریج قرائت میشد همه انگشتبهدهان مانده بودیم زیرا مشخص شد که هیچکدام موفق نشدند و این جریان سوم آبادگران بود که شورای شهر دوم تهران را در دست گرفت. اگرچه که آبادگران با گرایش اصولگرایی بود ولی جریان اصولگرای شناختهشده متداول نبود.... ممکن است در انتخابات پیشرو هم، یک جریان متمایل به اصلاحطلبی یا اصولگرایی اما با نگرش و دیدگاهی تخصصی که برای مشکلات مردم راهحلهای جدید دارند بروز و ظهور پیدا کند.»
چهار- «بازسازی» و «حرف نو»؛ جایگزین «جریان سوم»
مدعیان اصلاحات این روزها با بحرانهای متعددی دستوپنجه نرم میکنند؛ از مشکلات اقتصادی کشور (که محصول دولتی است که آنها از آن حمایت کرده و برایان پاسخی ندارند) تا اختلافات درونی و بحران هویت. با توجه به همین شرایط بود که آنها به سمت تعدیل موج خبری «جریان سوم» رفتند و در رسانههایشان از ضرورت بازسازی اصلاحات سخن گفتند.
کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران در مصاحبهای از رایزنی سران جبهه اصلاحات به محوریت خاتمی برای بازسازی جبهه اصلاحات ازجمله نحوه ورود آن به انتخابات خبر داد و گفت: «اصلاحات به سازماندهی نیاز دارد»
مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران نیز در مصاحبهای ضرورت «بازسازی جبهه اصلاحات» را مطرح و اعلام کرد که در این رابطه با سایر احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب هم گفتوگو شده و «ضرورت این تغییر و بازسازی مورد تأیید آنها هم هست و خیلیها این رویکرد را قبول دارند.»
بر همین اساس عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب هم در مصاحبهای با بیان اینکه «اصلاحطلبان باید خودشان را اصلاح کنند» گفت: «اینکه همیشه به دنبال اصلاح سیستم باشیم درست نیست و باید ابتدا خودمان را اصلاح کنیم.»
البته شایانذکر است گروهی از عناصر رادیکال اصلاحطلب هم در این کشاکشها سعی میکنند حلیم حواشی را هم بزنند و با طرح «جریان سوم شهروندی» و حمله به قانون اساسی و ساختارها و نهادهای نظام جمهوری اسلامی در حیطه رادیکالیزه شدن فضای سیاسی و اجتماعی حرکت کنند.
جمعبندی
با توجه به مواردی که در فوق آمد، این جمعبندی ضروری است که مدعیان اصلاحات به این باور رسیدهاند که در انتخابات آینده برگ برندهای ندارد. آنها برای اقناع حاکمیت و جلب نظر افکار عمومی، طرح «جریان سوم» احمدینژاد را در دستور کار خود قرار دادند. بیبیسی فارسی در اعتراضات دیماه 96، (به بهانه شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیکه تموم ماجرا») این پیام را ارسال کرد که فرصت طرح «جریان سوم» است. اصلاحطلبان هم، همزمان با طرح انتخابات مشروط و فشار به شورای نگهبان و رادیکالیزه کردن فضا (زبان گلوله و انقلاب) توپ را در زمین احمدی نژاد و قالیباف انداخته و به برجستهسازی و بزرگنمایی جریان سوم پرداختند اما پس از آنکه دیدند ایدههایشان کارگر نیافتاده است، در نهایت به «حرف نو»، «جمهوری سوم»، «جریان سوم شهروندی» و «بازسازی اصلاحات» و ... بسنده کردند.